سلام من هستی ام.اول از همه خدا دوم خانواده ام و سوم پیانو ام همه چیز من هستند.عاشق کتابهام،سفر ، کارهای پر از هیجان و از همه بیشتر کنسرت رفتن و کنسرت گذاشتن در آینده ام.درس خوندن خیلی دوست دارم و از بودن با آدمای جالب لذت میبرم . امیدوارم ساعات خوب هرچند کم رو کنار هم بگذرونیم. یاعلی

Alternative content


تماس با ما http://www.peyvand.linux-web.ir/
ای والامقام،روزت مبارک....

استاد عزیز

نفس هایت رسولان روشنی اند

کلمات تو ساده ترین شکل ترجمه ی خورشید است

همه ی جاده هایی که تو نشان می دهی،به خرد و روشنی می رسند

صدای گام هایت،زمزمه ی محبتی است که پیام آور دنیایی از مهربانی ست

صدایت،قاصدک هایی اند که خبر از آینده ای روشن،از روزهای نیامده ،برایمان می آورند

روز معلم بر همه ی معلمین عزیز مبارک باد

نویسنده : هستی

من آنچه را احساس باید کرد

یا از نگاه دوست باید خواند

هرگز نمی پرسم

هرگز نمیپرسم که:آیا دوستم داری؟

قلب من و چشم تو می گوید

به من:آری

فریدون مشیری

نویسنده : هستی
بگذار خود را گم کنم در عشق،در عشق....

من دل به زیبایی به خوبی می سپارم

دینم این است

من مهربانی را ستایش می کنم

آیینم این است

من رنج ها را با صبوری می پذیرم

من زندگی را دوست دارم

انسان و باران و چمن را می ستایم

انسان و باران و چمن را می سرایم

در این گذرگاه

بگذار خود را گم کنم در عشق،در عشق

بگذار از این ره بگذرم با دوست ، با دوست

 

فریدون مشیری

نویسنده : هستی
چشم در راه کسی هستم.....

چشم در راه کسی هستم

کوله بارش بر دوش

آفتابش در دست

خنده برلب،گل به دامن،پیروز

کوله بارش سرشار از عشق،امید

آفتابش نوروز

با سلامش،شادی

درکلامش،لبخند

از نفس هایش گل می بارد

با قدم هایش گل می کارد

مهربان،زیبا،دوست

روح هستی با اوست

قصه سادست،معما مشمار

چشم در راه بهارم آری

چشم در راه بهار

 

فریدون مشیری

نویسنده : هستی
هیچکس جای خالیت را در وجود من پر نمیکند.....هیچکس....

نویسنده : هستی
شکستن یک دل،تاوان سنگینی دارد!...

نویسنده : هستی
راز پنهان؛ اما آشکار چشمانت.......

می دانم!

تو که باشی

یک ریز شعر میگویم

من از چشم های تو ،

شعرهایم را کِش میروم

نویسنده : هستی
مراقب دلم باش.....نکند از میان دستهایت بیفتد و بشکند!!!!......

دلم......هنوز..........خیس خورده ی نگاه توست.....

نازش بدار.....!که نلغزد.....از میان دستهایت!!!!....

نویسنده : هستی
قاصدک ها به تو خواهند گفت که "دوستت دارم"!!!

لبهایم که تشنه و دلتنگ می شوند،باران را میبوسم

من اینجا زیر بارانم،

وقتی که بسیار از تو دورم و تو را میخواهم

باران را میبوسم؛ او تو را قطره قطره در من فرو می ریزد

خاطرت باشد؛ما هردو زیر یک آسمان زندگی میکنیم

در هر دوسوی باران ها من به تو و بوسه و باران ایمان دارم

و قاصدک ها به تو خواهند گفت که دوستت دارم!

زندگی شاید همین فاصله ی خیس بارانیست

که تو را به من پیوند میزند.....

 

نویسنده : هستی
لعنت به من که با هربار آمدنم،تو میروی......!!!

نویسنده : هستی